logo03

راز علاقه اوپنهایمر به متون هندو

راز علاقه اوپنهایمر به متون هندو
اوپنهایمر، فیلم جدید و پر سر و صدای کریستوفر نولان درباره «پدر بمب اتم» با استقبال چشمگیری در سرتاسر جهان روبرو شده است. در هند هم این فیلم پرفروش شده اما عده‌ای به صحنه‌ای در فیلم اعتراض کرده‌اند که در آن رابرت اوپنهایمر  بخشی از «بهاگاواد گیتا»، یکی از مقدس‌ترین متون آیین هندو را می‌خواند. او خواندن زبان سانسکریت را آموخته بود و این کتاب یکی از محبوب‌ترین کتاب‌هایش بود

دنیای پردازش آنلاین: در ماه ژوئیه ۱۹۴۵، دو روز قبل از آزمایش اولین بمب اتم در صحرای نیومکزیکو در امریکا، رابرت اوپنهایمر قطعه‌ای از متن بهاگاواد گیتا یا «نغمه الهی» را بازخوانی می‌کند.
سال‌ها قبل از آن زمانی که این دانشمند فیزیک نظری در دانشگاه برکلی کالیفرنیا تدریس می‌کرد، با سانسکریت، زبان باستانی هندوها و همین طور متن مقدس گیتا آشنا شد. بهاگاواد گیتا که به بیش از دوهزار سال قبل باز می‌گردد، بخشی از «مهابهاراتا» و یکی از مهم‌ترین سروده‌های حماسی هندوها، با ۷۰۰ بند به عنوان بلندترین شعر جهان شناخته می‌شود.

اندکی قبل از رخدادی که مسیر تاریخ را عوض می‌کرد، «پدر بمب اتم» تنش درونی خود را با بازخوانی قطعه‌ای از گیتا تسکین می‌داد که خود از زبان سانسکریت ترجمه کرده بود:

در آوردگاه، در جنگل، بر لبه پرتگاه کوهستان

روی آب‌های سیاه‌فام بی‌کران، در میانه نیزه و کمان

در خواب، در آشفتگی، در ژرفای سرافکندگی

کردارهای نیک یک مرد به دفاع از او بر خواهد خاست

«کای برد» و «مارتین جی شروین»،‌ در زندگی‌نامه‌ای معتبر از اوپنهایمر-که سال ۲۰۰۵ با نام «پرومته امریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» منتشر شد- روایت کرده‌اند که «آرتور ویلیام رایدر»، استاد زبان سانسکریت در دانشگاه برکلی، اوپنهایمر جوان را با این زبان باستانی آشنا کرده است.

اوپنهایمر در آن زمان استادیار ۲۵ ساله دانشگاه برکلی بود که آینده علمی درخشانی در انتظارش بود. طی چند دهه بعد، او یکی از «بزرگ‌ترین دانشکده‌های فیزیک نظری» در امریکا را بنا نهاد.
رایدر که عضو حزب جمهوری‌خواهد بود و به عنوان استادی «تندزبان و شمایل‌شکن» شناخته می‌شد، مجذوب و شیفته اوپنهایمر شده بود.

اوپنهایمر هم رایدر را یک «اندیشمند سرآمد» می‌دانست،‌ استادی که «احساس و تفکر و گفته‌هایش نشان از رواقی‌گری داشت». پدر اوپنهایمر هم که یک تاجر پارچه بود، درباره رایدر با پسرش هم‌عقیده بود و او را این طور توصیف می‌کرد:

«ترکیبی تحسین‌آمیز از مرتاض‌منشی و بی‌پیرایگی که دریچه‌ای به روحی بسیار لطیف باز می‌کرد»

اوپنهایمر -که کیلیان مورفی نقش او را در فیلم بازی می‌کند- رایدر را انسانی بی‌نظیر می‌دانست که «نگاهی تراژیک به زندگی داشت و در آن نگاه به رفتارهای انسانی نقشی کاملا تعیین‌کننده در تمایز میان رستگاری و نفرین‌شدگی می‌داد.» رایدر بعد از آشنایی با اوپنهایمر خیلی زود آموزش خصوصی زبان سانسکریت به دانشمند جوان را آغاز کرد. اوپنهایمر درباره این کلاس‌ها که شب‌های پنج‌شنبه‌ها برگزار می‌شد،‌ در نامه‌ای به برادرش فرانک نوشت:

«دارم زبان سانسکریت می‌آموزم. بسیار از این زبان لذت می‌برم و علاوه بر آن بار دیگر از نعمت شیرین یادگیری لذت می‌برم»

فرانک اوپنهایمر

در زندگی‌نامه اوپنهایمر اشاره شده که بسیاری از دوستانش از علاقه شدید او به زبان سانسکریت متعجب شده بودند. اما یکی از آنها به نام «هارولد چرنیس»،‌ که معرف اوپنهایمر به رایدر بود، گفته بود که اتفاقا این موضوع کاملا قابل درک است چرا که اوپنهایمر «ذوق و سلیقه‌ای عرفانی و پر رمز و راز داشت.»

با این اوصاف می‌توان گفت که علاقه و تسلط اوپنهایمر به زبان سانسکریت و متن گیتا، نقشی پررنگ در روایت داستان زندگی او دارد. اما گروهی از هندوهای راستگرا به طرح این موضوع در فیلم اعتراض کرده‌اند،‌ به ویژه آن که خواندن متن با صحنه هم‌آغوشی اوپنهایمر با معشوقش، جین تتلاک -با بازی فلورنس پیو- هم‌زمان شده است. این گروه می‌گویند که فیلم اوپنهایمر آیین و مذهب آنها را هدف قرار داده و خواهان سانسور آن شده‌اند.

اما نهاد ناظر بر سانسور فیلم در هند به این نتیجه رسیده که این صحنه‌ها ایرادی ندارد. این در شرایطی است که فیلم اوپنهایمر در سینماهای هند به پرفروش‌ترین فیلم سال هالیوود تبدیل شده و حتی از فیلم باربی هم که همزمان با اوپنهایمر اکران شده و در مجموع فروش بالاتری در جهان داشته، بیشتر دیده شده است.

اوپنهایمر (نفر سوم از چپ) با همکارانش در پروژه اتمی در نزدیکی نیومکزیکو

تردیدی نیست که رابرت اوپنهایمر بسیار کتاب‌خوان و پرمطالعه بوده است. او در فلسفه، ادبیات فرانسه،‌ انگلیسی و تاریخ آموزش‌هایی دیده بود. زمانی هم به آموختن معماری و حتی شاعر یا نقاش شدن فکر می‌کرد. او شعرهایی با مضمون «اندوه و تنهایی» سروده و به روایت زندگی‌نامه‌اش، با «اگزیستانسیالیسم پراکنده» در کتاب شعر «سرزمین هرز» «تی‌اس الیوت» عجین بوده است. چرنیس می‌گوید:

«به چیزهای سخت و دشوار علاقه داشت. و از آنجا که تقریبا همه چیز برای او آسان بود، چیزهایی که واقعا توجه او را جلب می‌کرد، مسا‌‌یل اساسا بغرنج بود»

با دانشی که درباره زبان داشت -از یونانی و لاتین گرفته تا فرانسوی و آلمانی و هلندی- مدت زیادی طول نکشید تا بتواند بهاگاواد گیتا را به زبان سانسکریت بخواند. او خواندن متن را «خیلی آسان و بسیار شگفت‌انگیز» توصیف کرده بود و به دوستانش گفته بود که این متن «زیباترین سروده فلسفی موجود به هر زبانی در دنیا است». در کتابخانه‌اش یک نسخه از کتاب با جلدی به رنگ صورتی داشت که رایدر به او هدیه داده بود. خود اوپنهایمر هم نسخه‌هایی از این کتاب را به دوستانش هدیه می‌داد.

نویسنده‌های زندگی‌نامه‌ اوپنهایمر روایت کرده‌اند که این دانشمند آن قدر «مسحور مطالعات سانسکریت» شده بود که سال ۱۹۳۳ زمانی که پدرش برای او یک ماشین کرایسلر خرید،‌ نام ماشین را با الهام از الهه پرنده غول‌پیکر در اسطوره‌های هندو، «گارودا» گذاشت.

بهار آن سال اوپنهایمر نامه‌ای پرآب و تاب به فرانک، برادرش نوشت که در آن توضیح می‌داد چرا انضباط و کار، همواره اصول راهنمای او در زندگی‌اش بوده است. در آن نامه‌ به این واقعیت اشاره کرد که مسحور و شیفته فلسفه شرق شده است. او نوشت:

«از طریق خودداری و انضباط،‌ هر چند نه فقط با اتکا به آن، می‌توانیم به آرامش و میزان اندک اما گرانقدری از آزادی از قید پیشامدهای جسمانی برسیم… و همین طور آن استغنایی که جهانی را پاس می‌دارد که خود آن را انکار می‌کند»

او اضافه می‌کند که تنها از این طریق است که «دیدن جهان بدون سردرگمی هولناک ناشی از خواسته‌های انسانی میسر می‌شود، و با دیدن این منظر می‌توانیم نیازمندی‌ دنیوی و وحشت دنیوی ناشی از آن را بسیار واضح‌تر ببینیم». به روایت زندگی‌نامه اوپنهایمر «به نظر می‌آمد که پیش از سی‌سالگی، به دنبال نوعی بی‌نیازی دنیوی بود. به عبارت دیگر می‌خواست به عنوان دانشمند با جهان هستی و مادی درگیر باشد، اما هم‌زمان از وابستگی به آن دوری کند.»

«به دنبال این نبود که به عالمی صرفا معنوی پناه ببرد. در جست‌وجوی مذهب نبود. آنچه به دنبالش می‌گشت، آرامش خاطر بود. به نظر می‌آمد که گیتا دقیقا فلسفه‌ای درست و بجا برای اندیشمندی بود که عمیقا به مسایل انسانی و لذت‌های حسی و ادراکی علاقه داشت.»

یکی از متون مورد علاقه او به زبان سانسکریت «مگهادوتا» بود، شعری سروده کالیداسا و یکی از غنی‌ترین اشعار به زبان سانسکریت. او به برادرش فرانک نوشت:

«در کنار رایدر مگهادوتا خواندم،‌ همراه با شادمانی، اندکی آسایش و افسون بسیار»

چرا اوپنهایمر تا این حد به گیتا و مفاهیم آن درباره کارما،‌ سرنوشت و وظایف دنیوی علاقه‌مند شد؟

نویسندگان زندگی‌نامه‌اش بر این باورند که «شاید گرایشی که رابرت به مفهوم قضا و قدر در گیتا پیدا کرده بود، با روحیه شورشی‌اش انگیخته شد، که در سنین بالاتر در مقابل آنچه در جوانی آموخته بود، سر بر آورد.» اشاره آنها به همکاری اوپنهایمر در جوانی با «انجمن فرهنگ اخلاقی» است که به نوعی «شاخه منحصر به فرد امریکایی از آیین یهودیت بود که خردگرایی را ارج می‌نهاد و جریانی پیشرو در انسان‌گرایی سکولار بود».

اوپنهایمر از گیتا نقل قول می‌کند که «اکنون من خود مرگ شده‌ام،‌ ویرانگر دنیاها» – این بند در عکس بر غبارهای روی یک موشک هسته‌ای خنثی‌شده نوشته شده است

مطمئنا اوپنهایمر در تحسین و ستایش متون هندو تنها نبود. «هنری دیوید تورو»، فیلسوف امریکایی هم درباره فرورفتن و غرق شدنش در «حیرت‌انگیزی و فرازمینی بودن فلسفه بهاگاواد گیتا» نوشته که از دید او «جهان مدرن و ادبیاتش در مقایسه با آن ناچیز و پیش پا افتاده به نظر می‌آید». «هاینریش هیملر»، مقام ارشد آلمان نازی هم از تحسین‌کنندگان این متن بود. مهاتما گاندی از پیروان سرسخت آن بود، و «ویلیام باتلر ییتس» و «تی‌اس الیوت»، دو شاعر برجسته‌ای که اوپنهایمر به آنها علاقه داشت، متن مهابهاراتا را خوانده بودند.

منظره ابر قارچی نارنجی عظیمی که بعد از آزمایش اولین بمب هسته‌ای جهان به آسمان برخاست،‌ اوپنهایمر را که مسؤول علمی این پروژه بود، بار دیگر به گیتا بازگرداند. بمب‌هایی که در پایان جنگ جهانی دوم در هیروشیما و ناگازاکی فرود آمد و ده‌ها هزار نفر را کشت. اوپنهایمر سال ۱۹۶۵ در مصاحبه‌ای که در فیلمی مستند از شبکه ان‌بی‌سی امریکا پخش شد،‌ گفت:

«می‌دانستیم که جهان دیگر مانند قبل نخواهد بود. عده‌ای خندیدند و عده‌ای دیگر گریه کردند. بیشتر آدم‌ها ساکت بودند. بندی از بهاگاواد گیتا، متن مقدس هندو را به یاد آوردم که در آن ویشنو [مظهر ربانیت در آیین هندو] تلاش می‌کند شاهزاده را قانع کند که به وظیفه‌اش عمل کند و در خدمت او باشد، و به او می‌گوید ‘اکنون من خود مرگ شده‌ام،‌ ویرانگر دنیاها’. فکر می‌کنم همه ما کم و بیش به همین فکر می‌کردیم»

یکی از دوستان او بعدا گفت که این حرفش شبیه یکی از «اغراق‌های کشیش‌گونه» اوپنهایمر است.
با همه این حرف‌ها، اوپنهایمر عمیقا تحت تاثیر این متن باستانی هندو بود.
وقتی نشریه «کریسشن سنچری» (قرن مسیحیت) در مصاحبه‌ای از او خواست کتاب‌‌هایی را نام ببرد که تاثیر شگرفی بر نگاه فلسفی او داشته‌اند، مجموعه شعر «گل‌های رنج» شارل بودلر در صدر فهرست بود و بعد از آن بهاگاواد گیتا مکان دوم را به خود اختصاص داد.

منبع: bbc

 

مطالب جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *