logo03

جینی رومتی، کارآفرین و مدیر ارشد آی بی ام

جینی رومتی، کارآفرین و مدیر ارشد آی بی ام
«جینی رومتی» یکی از مدیران ارشد معروف امریکایی به شمار می‌رود که از سال ۱۹۸۱ میلادی، همکاری خود را با کمپانی IBM در شهر دیترویت آغاز نمود. او در مسیر موفقیت، جایگاه‌های شغلی مختلفی را تجربه نمود و طی هر کدام از آن‌ها (به گفته خودش) تجربه زیادی درباره رهبری و انگیزه بخشی کارکنان کسب کرده است

دنیای پردازش آنلاین: جینی رومتی، (Ginni Rometty) (زاده ژوئیه ۱۹۵۸) کارآفرین و مدیر ارشد اجرایی امریکایی است، که در حال حاضر به‌عنوان مدیر عامل اجرایی و رییس هیأت مدیره شرکت آی‌بی‌ام فعالیت می‌ کند.
وی دانش‌آموخته دانشگاه «نورت‌وسترن» در رشته مهندسی برق و نیز علوم رایانه (هر دو تا مقطع کارشناسی) است.

رومتی از سال ۱۹۸۱ که وارد آی‌بی‌ام شد در سطوح مختلف مدیریتی فعالیت نمود و در سال ۲۰۰۲ به عنوان معاون مدیرعامل و رییس بخش فروش، بازاریابی و استراتژی این شرکت انتخاب شد.
رومتی در ژانویه ۲۰۱۲ از سوی هیأت مدیره آی‌بی‌ام به مدیرعاملی شرکت منصوب شد. در اکتبر همان سال در پی بازنشستگی ساموئل پالمیسانو رییس هیأت مدیره آی‌بی‌ام شد. رومتی تاکنون ۸ بار نامش در فهرست ۵۰ زن قدرتمند در کسب‌وکار، که توسط مجله فرچون منتشر می‌شود، قرار گرفته‌است. در آخرین فهرست، در سال ۲۰۱۲ در رتبه نخست جای گرفت.

FRANKFURT AM MAIN, GERMANY – SEPTEMBER 11: Ginni Rometty, CEO of IBM, speaks during the press days at the 2019 IAA Frankfurt Auto Show on September 11, 2019 in Frankfurt am Main, Germany. The IAA will be open to the public from September 12 through 22. (Photo by Sean Gallup/Getty Images)

همچنین در سال ۲۰۱۲ در فهرست فوربز از ۱۰۰ زن قدرتمند جهان؛ رتبه ۱۵ را به خود اختصاص داد. نام وی در همین سال در لیست تایم ۱۰۰ نیز قرار داشت. جینی رومتی
اولین زنی است که مدیریت IBM را بر عهده دارد که در واقع یک دستاورد
قابل ستایش محسوب می شود.

مسیر شغلی

رومتی کار خود را با «جنرال موتورز» آغاز کرد. وی سپس در سال ۱۹۸۱ به عنوان مهندس سیستم به IBM پیوست و پس از آن در ۱۹۹۱ به گروه مشاوره ی IBM منتقل شد. رومتی که یک حرفه‌ای متعهد و صادق بود، در سال ۲۰۰۹ به مقام معاون نایب رییسی و گروه اجرایی فروش، بازاریابی و استراتژی ارتقا یافت.
رومتی نقش مهمی در خرید و سپس در تدوین استراتژی رشد و شروع به کار بنگاه مشاورۀ PricewaterhouseCoopers توسط IBM داشت.

زندگی شخصی

رومتی وقتی ۱۹ سال داشت در حالی که دوره ی کارآموزی خود را در دانشگاه می گذراند، با «مارک آنتونی رومتی» آشنا شد. سه سال بعد، آن ها ازدواج کردند.

دستاوردها

مسیر شغلی درخشان کلمه‌ی مناسبی برای توصیف زندگی حرفه‌ای جینی رومتی خواهد بود. او موفقیت و شهرت حاصل از موفقیتش را با تلاش خود به دست آورده است. سال ۲۰۱۴ برای رومتی یک سال پر اتفاق بود، زیرا او در فیلم مستند PBS The Boomer List حضور یافت و سومین عضو زن باشگاه ملی گلف آگوستا شد.

وی همچنین در همان سال، مدرک دکترای افتخاری را از مؤسسه پلی تکنیک Rensselaer، و همچنین یک مدرک افتخاری هم در سال ۲۰۱۵ از دانشگاه Northwestern دریافت کرد.
در ادامه، مصاحبه با جینی رومتی را می‌خوانید.

صبح که از خواب بیدار می‌شوید، می‌گویید ببین من تا حالا به چه رسیده‌ام. خیلی افتخار می‌کنم به کارهایی که کرده‌ام؟ یا می‌گویید وای هر روز خیلی کار دارم که انجام بدهم، باید جواب منتقدان را بدهم؟
جینی رومتی: واقعاً چه شروع خوبی! روز اول به هیچ کدام از این‌ها فکر نمی‌کردم.
روز اول به این فکر می‌کردم که چه افتخاری نصیبم شده و این که چه مسؤولیت بزرگی است. به نظرمن بسیاری از افراد نمی‌دانند که IBM یک شرکت 106 ساله است. یک روز صبح بیدار می‌شوید و به این فکر می‌کنید که مسؤول چیزی هستید. بنابراین حس متفاوتی است.

در دهه ی 60 یا 70 ، IBM پیشرو شرکت‌های تکنولوژی در دنیا بود.
– هنوزم هست.

فکر می‌کنید که هنوز هم همان قدرتی که قبلاً در دهه 60 در دنیای کامپیوتر داشت را دارد؟
– به نظر من IBM بزرگ است، به یک دلیل که به آن اشاره نکردید.
بزرگی یک شرکت فناوری این است که بتواند همیشه در حال دگرگون کردن خودش باشد. باید ببینیم چه می‌شود. اما این که بتوانید خودتان را یک بار یا دوبار تغییر دهید سخت نیست، اما چهاربار و پنج بار نه.
صنعت فناوری خیلی رقابتی است. من فکر می‌کنم که کار ما خیلی منحصر به فرد است، چون داشتن فناوری یک چیز است، اما این که تخصص آن را هم داشته باشید و بدانید چطور از آن استفاده کنید، یک چیز دیگر است.

به نظر من، آن چیزی که باعث تمایز ما می‌شود و کمک کرده تمام این محصولات را تولید کنیم، این است که ما به تغییر دنیا کمک کردیم.
اگر به شروع کار IBM نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که در ابتدا اسم آن IBM نبود، بلکه با تولید دستگاه برش دهنده گوشت و پنیر شروع کرد و بعد ساعت، جدول بندی، بعد از آن دوره mainframe بود که پشت صحنه بود.

پس از آن، وارد نرم افزار و خدمات شد. در حال حاضر، در حال ایجاد تغییرات دوباره هستیم.به نظر من این هنر تغییر دادن، باعث منحصر به فرد شدن آن می‌شود.

کمی در مورد گذشته‌تان صحبت کنیم. در شیکاگو بزرگ شدید و سه خواهر دارید؟
– دو خواهر و یک برادر دارم.

دو خواهر و یک برادر. پدرتان، مادرتان را ترک کرد. در آن زمان، مادرتان تحصیلات دانشگاهی نداشت. او چطور چهار بچه را بزرگ کرد؟
– من هنوز هم از مادرم چیزهای زیادی یاد می‌گیرم و برای مادرم احترام زیادی قایل هستم که ما را بزرگ کرد. مادرم دیپلم دبیرستان داشت، اما زود صاحب فرزند شد. وقتی پدرم ما را ترک کرد، من در سال‌های ابتدایی نوجوانی خود بودم. این اتفاق، بسیار ناگهانی افتاد. یک مرتبه مادرم متوجه شد که با 4 تا بچه مانده است، هیچ پولی ندارد، به زودی خانه‌اش را از دست می‌دهد و چیزی برای خوردن نخواهد داشت.

او بسیار جدی بود و من اجازه می‌دهم بقیه او را قضاوت کنند. ما مجبور بودیم مدت کوتاهی کارهایی را انجام بدهیم. مثلاً کمک غذایی دریافت کنیم. ما مجبور بودیم کمک بگیریم. برنامه‌های حمایتی دولتی برای همین مواقع است. مادرم تحصیل خود را دوباره شروع کرد. من مجبور بودم به او کمک کنم، چون بزرگ تر از همه بودم.

او شب‌ها به مدرسه می‌رفت و یک مهارت جدید یاد گرفت. بعد از آن، مدیر اجرایی یک کلینیک درمان بی خوابی در شیکاگو شد. همه خانواده و اقوام کمک کردند. مادرم به ما یاد داد که هیچوقت اجازه ندهیم فرد دیگری هویت ما را تعریف کند. او هیچ وقت اجازه نداد که شرایط، او را تعریف کند.

شما از خواهران خود مراقبت می‌کردید؟
– بله. جلسه اولیا مربیان و کلاس نوازندگی تروپت می‌رفتم.

آیا به شما پول می‌دادند؟
– نه اصلاً. احتمالاً باید بروم بگیرم!

پس از آن بورسیه دانشگاه Northwestern را گرفتید؟
بله. من به خواهر و برادرانم بسیار افتخار می‌کنم. همیشه می‌گویم که مادرم هیچ‌وقت شکایت نمی‌کرد و چیزی نمی‌گفت. با این حال، همه ما می‌دیدیم که دارد چه کار می‌کند. همه ما، مثل هم بودیم.

بعضی وقت‌ها می‌گویم که من کمتر از بقیه آن ها موفق بودم، چون آن ها بسیار موفق هستند.
این اخلاقی است که مادرم به ما یاد داده است. به دانشگاه Northwestern رفتم و بورسیه گرفتم، چون همه ما دنبال بورسیه و رفتن به دانشگاه بودیم.

آیا مادرتان هنوز زنده است؟ آیا هنوز به شما زنگ می‌زند و می‌گوید که چقدر کارتان خوب است؟ آیا برادر و خواهران شما هم مثل خود شما موفق هستند؟
– راستش را بخواهید، مادرم همیشه به من زنگ می‌زند و در مورد مسایلی حرف می‌زند که همه مادران حرف می‌زنند. نکته بسیار جالبی است. عید پاک امسال، مادرم خانه ما بود. من مجبور بودم سرکار بروم و او را تنها بگذارم. مادرم گفت:

«قبل از این که بروی، گزارش سالانه‌ات را خواندم و نکاتی را برایت نوشته‌ام.»

گفتم عالی است. از این به بعد قرار است طبق نظرات مادرم عمل کنم.
اولین کاری که او می‌کند این است که به عکس‌ها نگاه می‌کند. او بعد به من گفت:

«عاشق این گزارش سالانه هستم، چون حالا می‌فهمم که IBM چه کار می‌کند.»

این گزارش، پنجاه متن کوتاه بود و بیان می‌کرد که چگونه دنیا، مشاغل و صنایع در نتیجه برنامه واتسون، هوش مصنوعی و رایانش ابری تغییر می‌کنند و زندگی بهتر می‌شود. مادرم گفت:

«حالا می‌فهمم چه شده است.»

بعد از آن، نظراتی در مورد ظاهر، نوع کاغذ و این موارد داد که یک کارنامه کامل بود.

این نظرات را به همکاران خود هم منتقل کردید؟
– بله، حتماً. من یک پایگاه عظیم سرمایه گذاری خرده فروشی دارم.

پس شما از Northwestern فارغ التحصیل شدید و با این که بورسیه جنرال موتورز بودید، اما مجبور نبودید برای آن ها کار کنید، اما حس کردید که باید این کار را انجام بدهید؟
– بله، آن سال‌ها، بعضی از دانشگاه‌ها یک سری طرح‌های عالی از سمت بعضی از شرکت‌ها داشتند که هدف آن، جذب زنان اقلیت به دنیای تجارت بود.
در آن زمان هم، جنرال موتورز طرحی داشت که با بهترین دانشگاه‌ها، همکاری می‌کرد. به من گفتند که خرج همه چیز از جمله شهریه و خوابگاه را می‌دهند.

بعضی‌ها که خودشان درآن دانشگاه بودند و بعضی که حتی استاد بودند به من می‌گفتند نگاهی به این طرح بینداز. در عوض باید تابستان‌ها برای آن ها کار می‌کردم و غیر از این هیچ تعهدی نداشتم. دوره کارآموزی که با آن ها گذراندم عالی بود. وقتی فارغ التحصیل شدم، واقعاً احساس می‌کردم وظیفه دارم که با آن ها کار کنم. پیشنهادهای کاری زیادی داشتم، اما تصمیم گرفتم به جنرال موتورز بروم. من مدرک مهندسی و علوم کامپیوتر داشتم.

آن موقع در نورث وسترن، خانم‌های زیادی بودند که این رشته را می‌خواندند؟
– خودتان چه فکر می‌کنید؟

زیاد نبودند؟
– نه. در خیلی از کلاس‌ها، حتی آن موقع من تنها خانم بودم.

پس شما چند سال برای جنرال موتورز کار کردید و بعد از آن شنیدید که یک فرصت شغلی در شرکتی به اسم IBM وجود دارد.
– بله، افراد زیادی فکر می‌کنند که باید کل مسیر شغلی خود را از قبل برنامه ریزی کنند. متأسفانه باید بگویم که من چند سال در «جنرال موتورز» کار کرده بودم. بعد با این که کارم را دوست داشتم، حس کردم چون علاقه زیادی به فناوری دارم، باید در صنایع مختلف، آن را به کار ببرم. خیلی ساده بود. همسرم گفت:

«ببین! من دوستی دارم که پدرش برای IBM کار می‌کند. می‌خواهی به او زنگ بزنی؟»

راستش را بخواهید شوهرم بود که شرایط مصاحبه را فراهم کرد.

آیا پولی برای کاریابی دریافت کرد؟
– بله، هنوز هم دارم پرداخت می‌کنم! رفتم مصاحبه دادم.

در چه بخشی؟
-ابتدا به عنوان مهندس سیستم‌ها شروع کردم و بعد در قسمت بانکداری، بیمه.
خیلی چیزها را در این سال‌ها تجربه کردم. یادم است که به قسمت مشاوره رفتم و چیزهای زیادی یاد گرفتم. گفتم: «وقت آن است یک کار دیگر انجام بدهم.» این را همه جا می‌گویم. با آقایی آشنا شدم، مشاور واقعاً خوبی برای من بود. او به من گفت:

«می‌خواهم شغلم را عوض کنم و تو باید جایگزین من بشوی. باید بروی مصاحبه بدهی. تو یکی از کاندیداها هستی. برو مصاحبه بده.»

اداره و مدیریت شرکتی با ارزش درآمدی بیشتر از 126 میلیارد دلار، مشکل نیست؟ تا به حال به این فکر نیافتاده‌­اید که از این مسؤولیت سنگین رهایی پیدا کنید و آی­‌بی‌­ام را ترک کنید؟
انسان در هر شرایطی می‌­تواند خود را با شرایط سازگار کند وکارهای سختی را انجام دهد. من همیشه تصور می ­کنم که آی‌بی‌­ام یک شرکت چند گوشه است و من باید به تمام این گوشه­‌ها دسترسی داشته و به آن ها نظارت کنم. به همین خاطر خودم را طوری با شرایط این شرکت سازگار کرده‌­ام که توان تحمل و مواجه شدن با هر مشکلی را به آسانی داشته باشم. شاید این موضوع برای هر مدیری یک اصل اساسی به حساب آید.

آیا تا به حال به طور کامل به تعهداتتان در مقابل آی­‌بی‌­ام عمل کرده اید؟ چند درصد از کارهایی که می­‌خواستید انجام دهید، به درستی انجام گرفته است؟
-تا حد امکان سعی داشته‌­ام که به تعهداتم عمل کنم. ما در تیمی هستیم که باید برای هر کاری که قصد انجام آن را داریم، مطالعه و تحقیق بسیاری انجام دهیم. برای همین قبل از انجام هر کاری من با توجه به تحقیقاتی که انجام می­‌شود درصدی برای صحت و موفقیت آن کار ارایه می‌­دهم.
به نظر من در شرایط عادی، اگر درصد موفقیت کاری حتی 40 باشد، یعنی 60 درصد امکان شکست در آن وجود داشته باشد، باز هم ارزش تلاش دارد. اما تمام کارهایی که من در موقعیت‌­های حساس برای آی‌بی‌­ام انجام داده­‌ام درصد پیروزی آن ها بیشتر از 60 بوده است، چون در شرایط نا­به‌­سامان نباید ریسک کرد.

بیشتر در چه مواقعی از شریک­‌هایتان توقع دارید که به شما کمک مالی کنند؟ یا این­که شما باید به چه شرایطی برسید که از آن ها تقاضای سرمایه‌­گذاری کنید؟
-اگر تنها من بخواهم در این مورد تصمیم گیری کنم، می ­گویم که در هیچ زمانی دوست ندارم از آن ها کمک مالی بگیرم. چون چیزی که در مورد IBM، در ذهن مردم وجود دارد یک، شرکت بسیار قوی است که کمتر پیش می­‌آید که به کمک دیگران احتیاج پیدا کند. من دوست دارم بیشتر از نیروی فنی و افراد متخصص شریک­‌هایمان برای تولید محصولات استانداردتر و بهتر استفاده کنیم.

تا به حال نام شما 8 بار در فهرست 50 زن قدرتمند در کسب و کار توسط مجله فرچون به ثبت رسیده است، چند سالی هم در رتبه نخست بودید، از این روند رضایت دارید؟
– من تا به حال نامم را در مجله‌­های فورچون، فوربز و تایم دیده­‌ام و این موضوع همیشه در من انگیزه زیادی ایجاد کرده است تا به راهی که آمده­‌ام با قدرت بیشتری ادامه دهم.

 

منبع: ماهنامه دنیای پردازش

 

 

 

 

مطالب جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *