تأثیر و اهمیت بنا و ساختوساز مسکن به این دلیل است که هر چند انسان در ابتدا خالق آن است، اما در ادامه، این بنا بر رفتار و فرهنگ وی و به تبع آن بر جامعهای تأثیر میگذارد که در آن زندگی میکند. به عبارت دیگر، تناسبات فضایی مختلف منشأ تأثیراتی بر انسانها و جوامع انسانی است؛یا به تعبیری، معماری هم فرهنگساز و هم زادهی فرهنگ است
معماری و شهرسازی معاصر، نشات گرفته از تغییراتی است که در حوزه آموزش معماری، سبک زندگی و تغییر در نگرش مردم بوجود آمده است و با توجه به گستردگی ارتباطات و مسافرت هایی که در چند سال اخیر خصوصا به اروپا صورت گرفته، سلایق مردم نیز کمی به سبک معماری مدرن گرایش پیدا کرده است.
در مورد سبک زندگی تعابیر متعددی ارایه شده، به عنوان مثال در یک تعریف «سبک زندگی» راه و روش زندگی است که بیانکنندهی ایستارها و ارزشهای یک فرد یا یک گروه است.
برخی نیز میگویند که سبکهای زندگی رفتارهای عادی روزمرهاند که در قالب عادت لباس پوشیدن، خوردن، محیطهای موردپسند برای تعامل با دیگران خود را نشان میدهند؛ اما این رفتارهای عادی روزمره در پرتو ماهیت متغیر شخص در معرض تغییرند. هر یک از تصمیمهای ریز و درشتی که یک فرد روزانه اتخاذ میکند (اینکه چه بپوشد، چه بخورد، در محل کار چگونه رفتار کند، با چه کسی ملاقات کند) به چنین امور عادی کمک میکند.
همهی گزینههای اجتماعی عبارتاند از تصمیماتی که نه تنها در مورد نحوهی رفتار، بلکه در هویت هم دخیلاند. هر چه محیطی که فرد در آن زندگی میکند پساسنتیتر باشد، به همان میزان دغدغههای سبک زندگی در مرکز تشخص فرد قرار میگیرند.
فهم سبک زندگی ابتدا به عنوان شاخصی برای سنجش طبقهی اجتماعی وارد جامعهشناسی شد، اما در تحقیقات بعدی امکان ساختن سبک زندگی برای شناخت طبقات مختلف مورد شک و تردید قرار گرفت.
يکي از عوامل مهم و تأثيرگذار در سبک زندگي، نوع معماري و مهندسي منزل و محل سکونت است. امروزه اکثر روانشناسان تأکيد دارند که نوع معماري منازل تأثير بسزايي بر روحيات و رفتار انسانها دارد.
زيرا بخش عمدهاي از عمر انسان در منزل سپري ميشود، بهخصوص دوران کودکي که هر نقش و نگاری در اطراف و محيط زندگي بر صفحهی ذهن و روح انسان حکاکي ميشود يا در بزرگسالي ــ که ساعات و لحظات حساس زندگي ــ مثل ساعات خلوت و تنهايي، يا شادماني و ناراحتي معمولاً در خانه و منزل ميگذرد.
بنابراین، معماري و مبلمان خانه در نوع نگاه انسان به هستي و زندگي و نوع رفتار مثبت يا منفي او اثر بسزایی خواهد داشت.
سَبکِ معماری در ایران باستان از يک فلسفه و هويت اصيل و از يک رسالت و معنويت ذاتي و هدفمند برخوردار است که همان سلامت روحي و جسمي انسان است. با توجه به فرهنگ اصیل و غنی ایرانی، یک خانه ساکنان خود را مثل يک مادر امين در کمال احترام و مهرباني در آغوش ميگيرد و سلامتي و آرامش را براي آنها تأمين ميکند.
مسکن سنگين و سَبُک
مسکن بر دو بخش سنگين و سَبُک تقسيم ميشود. مسکن سنگين در شرايط عادي که همان شهرسازي و معماري منزل از مصالح محکم و خود ايستاست و مسکن سَبُک که خود براي شرايط بحراني، حوادث طبيعي مثل زلزله و سيل و جنگها و … که ممكن است براي هر ملتي پيش آيد و ناگزير بايد پیشبینی و چارهانديشي شود.
مسکن سنگين و سَبُک هر کدام در جاي خود و براي گروهها و افراد و فصول و حالات مختلف، امري ضروري و لازم است؛ ولی در هر دو، آرامش و سکون هدف است. امروزه مسکن سَبُک در مسافرتها، حوادث طبيعي و جنگها، امري ضروري و بديهي است که نشانهی مديريت قوي و هوشمندي دولتها در بحرانهاست.
وسعت خانه، یکی از عوامل مؤثر در سبک زندگی
راحتي انسان در سه چيز است و يکي از آنها خانهی وسيعي است که در حالات استراحت و خلوت براي انسان حجاب و ساتر باشد.
شکي نيست که وسعت منزل تأثير فراوان بر روح و اعصاب انسان دارد. قطعاً خانهی تنگ و کوچک، موجبات ناراحتي ساکنان را بهوجود ميآورد و انساني که در بيرون خسته و ناراحت است، وقتي براي استراحت ميآيد، اگر خانه مناسب نباشد، تأثير منفي بر اخلاق و رفتار او ميگذارد.
وسعت خانه، در معماريهای سنتی و درونگرا باعث ميشود قسمت اندروني منزل که مربوط به اهل خانه ميشود، مستقل و داراي همهی امکانات رفاهي و آسايشي باشد و رفتوآمدها در سمت بيروني منزل براي ساکنان مزاحمت نداشته باشد.
اکنون به طرح چند پرسش در مورد معماری و تأثیرش بر سبک زندگی میپردازیم:
1. آیا محل زندگی ما بر افکار و رفتارهای فردی و خانوادگی ما تأثیر میگذارد؟
2. آیا محل زندگی ما بر رفتارهای اجتماعی ما تأثیر میگذارد؟
3. زندگی در آپارتمان یک ضرورت است یا سبک صحیحی از زندگی است؟
رسالت معماری طراحی فضاست. طراحی و مدیریت فضا نیز برای مدیریت رفتاری است که داخل آن فضا اتفاق میافتد؛ یعنی رفتارهای داخل یک فضا را میتوان با نوع طراحی، مدیریت کرد.
از اینرو، معماران در گذشته در خلق آثار هنری خود از منبع طبیعت، فرهنگ و مذهب الهام میگرفتند و از اینرو از اين سه رکن در طراحی و معماری ساختمانها بهره میبردند. انگیزهی اصلی معماران سنتی ایرانی بیان و انعکاس مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم از یکسو و تحتتأثیر قراردادن رفتارهای مردم با این عناصر از سوی دیگر بوده است.
امروزه معماری ایرانی، به دلیل بروز برخی جنبههای از خود بیگانگی، مورد تهاجم فرهنگ غربی واقع شده و این موضوع سبب شده؛ معماری ایرانی در ساختمانهای جدید بیش از پیش کمرنگ و کمرنگتر شود. از آنجایی که معماری و سبک خانه نقش مهمی در شکلدهی روابط، خلقوخوی و فرهنگ اهل خانه دارد، کالبد بسیاری از فضاهای شهری و ساختمانها یکی از زمینههای ظهور فرهنگ غربی و اروپایی را در ایران فراهم کرده است.
معماری سنتی در مناطق گرمسیری ایران
آپارتمان در ایران
در دوران معاصر، شهرنشینی خواهناخواه به عنوان الگوی برتر سکونت در همهی کشورها پذیرفته شده است. گرایش و اشتیاق شدیدی به شهرنشینی پدید آمده و سبب شده که بسیاری از شهرها، به ویژه کلانشهرها، از نظر جمعیتپذیری، اشتغالزایی، خدماتدهی و توسعهی فضایی در آستانهی پُر شدن ظرفیت و حتی فراتر از آن قرار گیرند.
یکی از تدابیر کارساز برای کنترل یا تعدیل این مشکل که در موارد بسیاری به اجرا درآمده ساخت شهرها و شهرکهای جدید است.
در ایران نیز شهرنشینی از انقلاب مشروطه به این سو و همگام با ورود درآمدهای نفتی به اقتصاد ملی و پیدایش نهاد دولت در مدیریت کشور رو به گسترش نهاد و روند شهرنشینی از آن پس، به پیروی از روند افزایش جمعیت و گسترش جوامع شهری انجامید.
از آنجایی که انقلاب مشروطه با تحولات بزرگ صنعتی در دنیای غرب متقارن بود، فرصتی ایجاد شد تا معضلات جامعه با راهکارهای نوین اروپا چارهجویی شود. فناوری، صنعت و تولید یکی از وسوسهانگیزترین شیوهها بود.
بنابراین صنایع مختلف کمکم وارد کشور شدند و تأثیر همه جانبه و عمیقی بر روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی معماری ایرانیان تحمیل کردند.
کارخانهها یکی پس از دیگری شروع به کار کردند و مشاغل جدیدی پدیدار شدند که به نیروی کار تازه نیاز داشتند.
بخشی از این نیروها از طریق جذب شاغلان حرفهای سنتی و بهخصوص بخش کشاورزی قابل تأمین بود. از سوی دیگر، جاذبههای جدید شهری، همچون خدمات رفاهی، امکانات تازهی تفریحی و ظاهر آراستهی شهرها، تعادل دیرپای جمعیت شهری و روستایی را دگرگون کرد.
شیوههای متحولشدهی تجارت و جابهجایی توازن و انباشت سرمایهها نیز مزید بر دلایل فوق بودند. در نتیجه، شهرها از نظر وسعت و جمعیت دچار چنان رشد بیقاعدهای شدند که با تمام طول تاریخ این سرزمین قابل مقایسه نبود و طبیعتاً تهران، به عنوان مرکز، بیشترین سهم را در این رشد ناموزون داشت.
بعد از وقوع انقلاب اسلامی نیز متعاقب جابهجایی قدرتهای سیاسی و اقتصادی، از یک طرف و وعدههای مبتنی بر شور و هیجان دوران گذار، از جمله شایعهی تقسیم و واگذاری املاک و مستغلات مصادرهای به مردم و … از دیگر سو، تهران بحران جمعیتی تازهای را تجربه کرد.
محدودیت اراضی قابل ساخت، افزایش بهای زمینهای مرغوب، افزایش هزینههای ساخت، بُعد غیرقابل پذیرش مسافت و ترددهای لازم روزانه، مشکلات ارایهی خدمات انتظامی و امنیتی، محدودیت توسعهی شبکههای خدماتی مثل خیابان، آب، برق و … همه و همه تصمیمها و سیاستگذاریهای خُرد و کلان را به سمت رشد عمودی سوق میدادند.
بنابراین باز هم الگوی دیگری از غرب برگزیده شد، بدون آنکه با فرهنگ شهرنشینی گذشتهی ايراني همخوانی و انطباق کافی داشته باشد. البته امکانات وسیع ساختمانسازی، تکنیکها و مصالح جدید در ورود این الگوی تازه بیتأثیر نبود.
خانههای چند واحدی، آپارتماننشینی و برجنشینی که به آرامی و با فرصت کافی در شهرهای بزرگ اروپایی و امریکایی متولد شده بود، شباهتی به خانههای سنتی ایرانی و شیوههای همنشینی ایرانی نداشت. در شهرهای ایران، جامعترین نمونههای این نوع مجاورتها را فقط میتوان در خانههای پدرسالاری دید که همراه با خانوادهی فرزندان ذکور و در بناهای وسیع اتفاق میافتاد.
خانههای پدرسالار، با توجه به میزان توانایی مالک، از حیاطهای مجزا و مستقل برخوردار بود.
نمای ورودی برج بین المللی تهران، نماد سبک زندگی مدرن شهری
تطور مسکن از شکل سنتی و درونگرا به مدرن و برونگرا
سابقهی بهکارگیری معماری برونگرا در ساختمانهای معاصر، بهویژه در ساختمانهای دولتی و با عملکردهای جدید، زمینهی مناسبی بود برای ورود تفکر طرحهای برونگرا در مجتمعهای ساختمانی که تأثیر مشهودی در پلان و تزیینات نمای ساختمانها داشت.
عناصر تازهای همچون بالکن، پاسیو یا نورگیر، پاگرد و راهپلهها برای ترددهای پُر تعداد و با امکان استفادهی سهلتر و … جای خود را در پلانهای جدید باز کردند. در مواردی هم فضاهای کوچک تجاری و مغازهها در طبقات همکف، بخشی از فضا را اشغال نمودند و نیازهای جدید، فضاهایی مثل پارکینگ و انباری را به خود اختصاص دادند.
در مقابل، جایگاه معماری و عاطفی گذشته و عناصری همچون ایوان، سرداب، باغچه، حیاط، هشتی، بادگیر، حوض، پشتبام و … کنار گذاشته شدند. دیگر محرمیت و سلسله مراتب ــ که اساس خانههای سنتی بود ــ کاربردی در تعاریف جدید مجتمعهای مسکونی، خانهها و آپارتمانها نداشت.
در پلانهای تحمیلی، بعضی از فضاها نیز با افت وخیزها و ارزشگذاریهای متفاوت، جایگاه دگرگونهای پیدا کردند.
آشپزخانههای اوپن ــ که ترجیحاً مخصوص آمادهسازی غذاهای سبک و فوری هستند ــ جای آشپزخانهها و مطبخهایی محجوب و با وظایف پیچیدهتر و پُرکارتر در سبک پذیرایی و پختوپزهای ایرانی را گرفتند.
در حالی که مجموع عملکرد الگوهای اولیهی آپارتمان کمی بیش از یک خوابگاه خصوصی است، خانههای ایرانی در مفهوم سنتی آن، با اتکا به وسعت و تفکیک اندرونی و بیرونی و ترکیبی از فضاهای مختلف، ظرفیت انجام فعالیتهای متنوعی را داشتند. بسیاری از ملاقاتهای تجاری مردان خانه در قسمت بیرونی انجام میشد، در حالیکه خانم خانه میتوانست از مجلس زنانه یا نشستهای روزانه و مداوم خود با اقوام و همسایهها لذت ببرد.
اغلب مراسم مذهبی و خانوادگی در همین خانهها انجام میشدند و به طور کلی، افراد خانواده میتوانستند بیشتر نیازهای فضایی خود را در داخل همین خانهها تأمین نمایند.
يکي از عوامل مهم و تأثيرگذار در سبک زندگي، نوع معماري و مهندسي منزل و محل سکونت است. امروزه اکثر روانشناسان تأکيد دارند که نوع معماري منازل تأثير بسزايي بر روحيات و رفتار انسانها دارد.
زيرا بخش عمدهاي از عمر انسان در منزل سپري ميشود، بهخصوص دوران کودکي که هر نقش و نگاری در اطراف و محيط زندگي بر صفحهی ذهن و روح انسان حکاکي ميشود
آسیبها و معضلات آپارتمان
الف ـ عدم هویتبخشی و انتقال ارزشها
خانهی آپارتمانی، به دلیل نوع فضاسازی و ساخت آن، بسیاری از کارکردهای سنتیاش مانند محل تفریح و آسایش، محل ملاقات و میهمانی، محل جشنها و برگزاری آیینها و محل کار و البته تولید و … به جز محل خواب را به فضاهای شهری منتقل کرده است.
بنابراین دیگر در شعار «شهر ما، خانهی ما» بیش از آنکه خانه «استعارهای» برای شهر باشد، بیانگر و توصیفکنندهی یک «واقعیت» است. امروزه بخش عمدهای از اوقات زندگی در شهر و فضاها و مکانهای گوناگون شهری سپری میشود و در پی آن اوقات مختص به درون منزل بسیار کمتر شده و خانه بیشتر تبدیل به خوابگاه شده است.
پس هویتیابی و جامعهپذیری فرزندان به بیرون از خانهها از قبیل مدرسه، خیابان، سینما، تلویزیون، اینترنت، پارک، کافیشاپ، کتابخانه، ورزشگاه و استادیوم، شهربازی و … منتقل گردیده و تلقی کاملاً متفاوتی از جایگاه و نقش خانه نسبت به سابق به وجود آمده است.
خانه و مسکن سنتی در جامعهی سنتی به شکلهای گوناگون، حامل ارزشهای دینی و باورهای اسطورهای و متافیزیکی بود؛ اما در شرایط مدرن دیگر خانه از نمادها و نشانههای متافیزیکی خالی میشود و ساختوساز خانه تحت قواعد عقلانی که معماری و دانش مدرن تعیین و ایجاب میکند صورت میگیرد.
ب ـ فردی شدن خانه
فضایی که در خانهها طراحی میشود باید به گونهای باشد که در ساعاتی از شبانهروز تعاملاتی بین خانواده اتفاق بیفتد. این به آن معنا نیست که از خانواده بخواهیم دور هم جمع شوند و با هم تعامل داشته باشند، بلکه باید طراحی فضا به گونهای باشد که موجب افزایش تعامل روحی اعضای خانواده شود؛ به این لحاظ که فضایی دربرگیرندهی فعالیتهای مشترک خانواده باشد و نیز امکان گرد هم آمدن افراد خانواده برای مقاصد متعدد و متنوع را فراهم آورد.
اگر بررسیهای عمیقتری در نوع پلان خانههای سنتی داشته باشیم، کارکردهای فضایی اغلب در جهت تقویت و برقراری روابط اجتماعی بوده است؛ اما طراحی آپارتمانها به گونهای است که سبب فردی شدن خانه و گسستن اعضای خانواده از یکدیگر میشود.
به عبارت دیگر، آپارتمان و زندگی آپارتمانی یکی از عرصههای فردگرایی شده است. میل به جداییگزینی از خانواده و تخصیص یافتن فضای خصوصی به هر یک از افراد خانه (اتاق فرزندان، اتاق خواب والدین) اهمیت یافتن کارکرد حریم خصوصی و محدودشدن روابط خانوادگی سبب فردی شدن خانواده شده است.
از این منظر شاید یکی از دلایل توسعهی فضاهایی مانند خانههای سالمندان، توسعهی آپارتماننشینی و فردگراییِ ناشی از آن باشد.
همچنین از سوی دیگر، نوع طراحی آپارتمان، سنت میهمانی را که سبب پیوند خانوادهها بود دستخوش تغییر میسازد؛ چراکه نه فضای فیزیکی اجازهی میهمانیهای بزرگ را به افراد میدهد و نه فضای اجتماعی برای انجام این امر در آپارتمانها میسر است.
ساکنان واحدهای آپارتمانی در مواقع اضطرار، میهمانیها و مراسم ویژهی خود را در رستورانها، پارکها و … برگزار میکنند که این نیز به نوبهی خود سبب فردیتر شدن زندگی آپارتمانی و گسستن از خویشاوندان میشود، در حالی که تا پیش از این خویشاوندان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، هویتیابی و جامعهپذیری ایفا مینمودند.
یکی از کارکردهای مهم خانه، ایجاد حریم برای زنان خانه بود، اما نوع معماری آپارتمانها سبب شده تا کارکرد پنهانسازی خانه بسیار کاهش یابد و کمتر نقش ایجاد فاصله بین خودی و غیرخودی را در فرهنگ معاصر ایفا کند.
برداشته شدن دیوارهای آشپزخانه، قابل رویت بودن اتاقها و گشودگی به فضاهای بیرون برخی از تغییراتی است که در آپارتمان نسبت به خانههایی با طراحی سنتی رُخ داده است. اکنون اکثر فضاهای نشیمنگاهی آپارتمانها طوری طراحی شدهاند که در آنها تفکیک خاصی بین فضای میهمان و اهالی خانه وجود ندارد، چون دیگر فضای اندرونی و بیرونی قدیم را نداریم و تمام فضاها عمومی شدهاند و نوع طراحی آپارتمانها سبب شده تا همهی افرادِ حاضر در خانه، اعم از میهمانان و اهالی خانه، دور هم در یک فضا جمع شوند که این امر سبب میگردد تا حریمها کمرنگ شوند.
ج ـ کوچک شدن خانوادهها
ابعاد کوچک و نوع طراحی آپارتمانها یکی از عواملی است که سبب تک فرزندی و کوچک شدن خانوادهها میگردد.
همچنین محدودیتهای فضایی آپارتمانها سبب ایجاد مشکلات عدیدهای در کودکان میشود، زیرا نبود فضای کافی برای جستوخیز کودکان سبب میشود تا آنها نتوانند انرژیهای نهفتهی خود را با بازی و ورزش آزاد کنند و بنابراین دچار بیقراری، رفتارهای تخریبی و پرخاشگری میشوند.
با گذشت زمان، اینگونه رفتارها و ساختارشکنیها به داخل جامعه کشیده میشوند.
د ـ وداع با حیاط
کودکان، بزرگترین بازندههای زندگی در آپارتماناند.
بچههای امروز نمیتوانند در خانه بدوند، چون همسایه پایین و بغل و بالا از صدای دویدن آنها عذاب میکشد. آنها حتی نمیتوانند بلند بخندند، چون صدای قهقههی کودکانهشان تا هفت خانه آن طرفتر میرود و صدای مردم را در میآورد.
بچهها در خانههای امروزی اگر درس و مشق نداشته باشند، تنها وسیلهی سرگرمیشان تلویزیون است و بازیهای رایانهای که کارشناسان میگویند خورهی روان کودکان است.
کودکان امروز از کودکان دیروز شیطانتر نیستند و بیشتر از آنها خطر نمیکنند، اما چون در خانههای تنگ با آداب و رسوم عجیب زندگی میکنند که در هیچ زمانی مورد پسند ایرانیها نبوده، شیطانتر و غیرقابل کنترلتر به چشم میآیند. اگر روزی معجزهای شود و دوباره حیاط به خانههای ما مردم برگردد، درستی این جمله ثابت خواهد شد.
خانههای ایرانی
در ورودی که باز میشد، پای میهمان در اولین گام به هشتیها میرسید؛ به فضایی هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی که سکوهایی برای نشستن در آنها وجود داشت. دالان خانههای قدیم هم حکایت خودش را داشت. همان راهروهای پر پیچ و خمی که به این علت پیچ و تاب داشت که تازه واردان به محض ورود، از فعالیتهای درون حیاط باخبر نشوند؛ اما حیاط، قلب تپندهی خانهها بود که نه فقط فضایی برای انجام امور خانه، بلکه محیطی برای برگزاری مراسم مختلف و جمع شدن فامیل و دوستان بود.
اندرونیها هم که مصداق آرامش بود، همان اتاقها و تالارهایی بودند که جز خودمانیها کسی پایش به آنجا نمیرسید.
خانههای قدیمی جایی برای لمس راحتی و آسایش بود، چون معماران چند نسل قبل، تعبیرشان از خانه، جایی برای دور هم جمع شدن اعضا و تقویت دوستیها بود. برای همین در ساختن بنا، وسواس داشتند که جهت خانه به سمت نور خورشید و قبله باشد تا در روزهای گرم، سایه داشته باشد و در روزهای سرد آفتابگیر شود.
سبک معماری و زندگی ایرانیان قدیم اینگونه بود و به همین علت است که حالا در عصر مدرنیته، خیلیها افسوس بازگشت به آن دورهها را میخورند و با اینکه در خانههای مدرن زندگی میکنند، ولی دلشان برای آن همه آرامش و صمیمیت تنگ میشود ، از اینرو گاهی با شکل و شمایل قدیمی، میکوشیم تا شاید بتوانیم آرامش گذشته را به خانهها بازگردانیم.
خانههایی تنگ، دلهایی تنگتر
شاید همهی تقصیرها به گردن معماران نباشد که یادشان رفته یک ایرانی، حتی در قرن بیستویکم هم یک ایرانی است، با تمام نیازهایی که نیاکانش داشتهاند. شاید تقصیر افزایش جمعیت و کمبود زمین و عصر ارتباطات باشد که سبک زندگی ما مردم تغییر کرده و با دستکاری ذائقهها، کاری کرده که در آپارتمانهای تنگ و بدقواره زندگی کنیم و همیشه دلمان بخواهد از این خانههای دلگیر بیرون برویم و دمی در کنار گلی، درختی یا فواره آبی، آرام بگیریم.
خانههای امروزی ما که چهاردیواریهای دخمه مانندند، بیشتر از آنکه جایی برای زندگی آدمها باشد، جایی برای چیده شدن اسباب زندگیاند که خودشان از بس زیاد و متراکماند مانع اصلی برای زندگی کردن شدهاند.
در حال حاضر بیشتر مردم در خانههایی زندگی میکنند که از آشپزخانه، همه جای خانه در تیررس نگاه است و اگر کسی در اتاق خواب، خوابیده باشد همه، حتی تازه واردها نیز او را میبینند.
سرویسهای بهداشتی هم فقط چند قدم با نشیمن فاصله دارد. برای همین وقتی میهمانی در خانه است، کمتر کسی از سرویسهای بهداشتی استفاده میکند.
برای همین است که ما دلمان در خانهها میگیرد. برای همین است که بیرون رفتن از خانه برای تازه کردن نفس، بین ما رسم شده است.
برای همین است که بچهها از ماندن در خانه بیزارند و پارک کوچک محله را که جایی برای دویدن دارد، به نشستن در فضایی تنگ و شلوغ ترجیح میدهند.
شاید همهی تقصیرها به گردن معماران نباشد که یادشان رفته یک ایرانی، حتی در قرن بیستویکم هم یک ایرانی است، با تمام نیازهایی که نیاکانش داشتهاند. شاید تقصیر افزایش جمعیت و کمبود زمین و عصر ارتباطات باشد که سبک زندگی ما مردم تغییر کرده و با دستکاری ذائقهها، کاری کرده که در آپارتمانهای تنگ و بدقواره زندگی کنیم و همیشه دلمان بخواهد از این خانههای دلگیر بیرون برویم و دمی در کنار گلی، درختی یا فواره آبی، آرام بگیریم
کولر، بادگیر، آب انبار، ساید بای ساید
باد خنکی که کولرهای گازی به صورت میزنند نظیر ندارد. زیبایی که یک یخچال فریزر ساید بای ساید به خانه میدهد بیهمتاست، چشماندازی که مبلمانهای خوشرنگ و طرح به خانه میدهند مثال زدنی است، اما اینها کجا و دلنشینی بادگیرها و آب خنکی که از آب انبارها بیرون میآمد و در کاسههای سفالی سرکشیده میشد کجا؟
مردم، امروز همه نوع وسایل راحتی دارند، گوشت را چرخ گوشت، چرخ میکند، سبزی را سبزی خردکن، آب میوه را آبمیوهگیری، جمع کردن خرده آشغالها را جاروبرقی، پاک کردن لکههای چربی را بخارشویها و پودرهای چند آنزیم ماشین لباسشویی و بقیه کارها را دستگاههای ریز و درشتی انجام می دهند که برای رتق و فتق امور خانه ساخته شدهاند.
نمیتوان خدمات این وسایل به بشر را نادیده گرفت و نمک نشناسی کرد و اعتراف نکرد که به یمن حضور این وسایل در خانهها، چرخاندن اموررزندگی تا چه حد راحت شده است، اما موضوع این است که ما مردم که روزی گوشت کنار گذاشته برای غذا را در هاونهای سنگی میکوبیدیم و آنقدر لهاش میکردیم که برای پخت آماده شود، حتی با وجود این وسایل کمتر از قبل احساس آرامش و آسایش میکنیم.
شاید این احساس به سبک زندگی امروزیمان برگردد؛ به وسواس ما برای کشیدن پارچههای بزرگ روی مبلها و مبارزه با لکههای غبار که عاشق نشستن روی مبل است و به اشتیاق ما برای خریدن جدیدترین لوازم زندگی که لازمهی بودنشان حرکت با احتیاط در خانه است.
البته شاید نتوان حکم داد که مردم امروز چون ایرانیاند، حتماً باید به سبک نیاکانشان زندگی کنند و خانهها را از فناوری خالی کنند، ولی میشود این پیشنهاد را داد که در همین خانههای بهروز و مدرن، اسباب خانه را طوری چید که همه در آن احساس راحتی کنند.
مثلاً شاید این پیشنهاد خوبی باشد که به جای خریدن مبلمان گران قیمت که اعضای خانه یا اجازه نشستن روی آن را ندارند یا اگر مینشینند نباید زیاد روی آن جابهجا شوند، مبلمان راحتی خرید که هم کار مبلمان را بکند و هم وسیلهای برای راحتی اعضای خانواده باشد.
یا مثلاً اگر خانهها کوچک و نقلیاند و بیش از یک اتاق ندارند، باز هم پشتیهای قرمز و ترکمن، حتی اگر یک جفت هم شده در آن چیده شود تا بزرگسالان و بچههای خسته و تازه از راه رسیده با تکیه دادن به آن دمی به آسایش برسند یا گوشهای از منزل را به خود اختصاص دهیم تا به مدد آن بتوانیم به آرامش برسیم.
فضایی که در خانهها طراحی میشود باید به گونهای باشد که در ساعاتی از شبانهروز تعاملاتی بین خانواده اتفاق بیفتد. این به آن معنا نیست که از خانواده بخواهیم دور هم جمع شوند و با هم تعامل داشته باشند، بلکه باید طراحی فضا به گونهای باشد که موجب افزایش تعامل روحی اعضای خانواده شود
حفظ حریم خصوصی
هزار دلیل وجود دارد که چرا ما ایرانیها حالا ترجیح میدهیم مثل خودمان زندگی نکنیم و مدام چشممان به خارجیها باشد و از آنها الگو بگیریم. کوچک شدن خانههای ما هم هزار دلیل دارد و دیگر بعید به نظر میرسد بتوانیم هر کدام از ما خانههای حیاطدار و دلباز داشته باشیم.
اما در چنین شرایطی مگر میشود زندگی را متوقف کرد؟
مگر میشود از دیگران خواست حالا که فضای خانهها تنگ است، قید راحتی را بزنند؟
این هم محال است از کسی بخواهیم حالا که چارهای جز جمع شدن زیر سقفهایی کوچک وجود ندارد از حفظ حریم شخصیشان صرفنظر کنند.
آن زمان که خانههای ایرانی اندرونی و بیرونی داشت و اندرونیها چند اتاق، این وسعت فضا خودبهخود سبب میشد هر یک از اعضای خانواده برای خود حریمی شخصی داشته باشند؛ ولی حالا که در خانههای نقلی، پدر و مادر و یک و گاهی چند فرزند زندگی میکنند و یک اتاق خواب خانه متعلق به چند نفر است حفظ حریم شخصی با چالش روبهرو شده است.
اما با امکانات موجود، باز هم چارهای نیست چون نه میشود فضای خانه را بزرگتر کرد و نه میشود از حریم شخصی چشم پوشید؛ ولی میتوان طوری رفتار کرد که هم حرمت افراد در خانههای کوچک حفظ شود و هم حریم خصوصیشان. یکی از راههای آن، همانطور که گفته شد آن است که هر یک از ما گوشهای از خانه را به خود اختصاص دهیم تا به کمک این قسمت بتوانیم برای خود یک حریم خصوصی ایجاد کنیم و سبب آرامش روح خویش شویم در کتابهای روانشناسی و گفتههای روانشناسان نسخهای وجود دارد که اگر رعایت شود نتیجهای که گفته شد به دست میآید. خلاصهی این نسخه این است؛ ایجاد صمیمیت میان اعضای خانواده.
به اعتقاد روانشناسان ورود به حریم خصوصی افراد از سوی هر کسی که انجام شود دال بر بیاعتمادی به فردی است که در کارش سرک کشیده میشود.
به همین علت درس اول آنها به پدر و مادرها این است که همهی توان خود را برای ایجاد صمیمیت با فرزندان به کار ببرند تا این ارتباط عاطفی عمیق، هیچ مسألهی مخفی و پنهانی بین آنها باقی نگذارد و در نتیجه زمینهی شکسته شدن حریم خصوصی افراد فراهم نشود.
اگر در خانوادهای روابط بین کوچکترها و بزرگترها اینگونه تعریف شود، میتوان مطمئن بود که در آن نه حریمی شکسته میشود و نه عضوی آزار میبیند، بلکه خانه برای همه افراد، به محیطی گرم تبدیل میشود که با وجود چیدمان مدرنش پُر از گرما و صمیمیت خانههای قدیم است.